داستانک به زبان یک کودک

سلام بچه ها! من پریا قهرمانی هستم ۱۰ سالمه؛کار من داستان نویسی به سبک خودمه

داستانک به زبان یک کودک

سلام بچه ها! من پریا قهرمانی هستم ۱۰ سالمه؛کار من داستان نویسی به سبک خودمه

سلام خوش آمدید

شب آبی پارت ۱: گم شدن حیوانات دریاچه آلبانی

جمعه, ۱۱ خرداد ۱۴۰۳، ۰۹:۵۷ ق.ظ

 سلام اسم من شینا هست، من همیشه شب ها میرم کنار دریاچه آلبانی میشینم ، همونی که شب هاش آبیه و ماه و ستاره اش صورتی.

 

امشب تصمیم گرفتم برم تا با حیوانات دریاچه آلبانی آشنا بشم.  لباس سفیدم رو پوشیدم و راه افتادم. وقتی رسیدم دیدم هیچ کدوم از حیوانات نیستن پرسیدم:《 حیوانات اینجا کو؟》

ماه گفت:《 من از این بالا دیدم جادوگری اومد اون هارو دزدید.》

ستاره پرید وسط حرفش وگفت:《  راستی اسم اون جادوگر سانی بدجنس هست.》

منم گفتم که پیداشون میکنم و رفتم خونه به این فکر میکردم چه ماجراجویی هیجانی  داشته باشم.

  • Parya Ghahramani

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
داستانک به زبان یک کودک

سلام بچه ها! من پریا قهرمانی هستم ۱۰ سالمه؛کار من داستان نویسی به سبک خودمه ؛اینجا پر از داستان های کودکانه و باحاله که از خوندنش سیر نمیشی. من میخوام یه نویسنده‌ بشم و نویسنده نیاز به خواننده داره. پس لطفا حمایتم کنید. با تشکر
-نویسنده کوچک